
سهل و ممتنع بودن فیلم های اصغر فرهادی دقیقا زمانی مشخص می شود که پس از تماشای آن با تمام شور و هیجان و التهاب اش وقتی ساعت ها با دوستان ات درباره اش حرف میزنی و یکدفعه کسی که فیلم را ندیده از تو می خواهد داستان اش را برایش تعریف کنی؛ درست همین جاست که تازه متوجه میشوی چه موضوع ساده ای؛ چه داستان روزمره ای که می توان شبیه آن را یا حتی ده ها درجه التهاب آورتر از آن را هر روز در صفحات حوادث روزنامه ها بیابی و بخوانی. اما هیچ کدامشان فیلم نیستند. یعنی اصولا تا فردی مثل اصغرفرهادی به روایت تصویری آنها ننشیند؛ هیچ کدامشان جز مشتی داستان های ملال آور و تاسف برانگیز چیز دیگری در ذهن تو جلوه نمی کنند.
قاعده ای که شامل شهرزیبا؛ چهارشنبه سوری، درباره الی و بالاخره "جدایی نادر از سیمین" نیز می گشت. با تماشای تمام این فیلم ها؛ به عنوان یک فارغ التحصیل جامعه شناسی یقین پیدا می کنم اصغر فرهادی اگر فیلم ساز نمیشد؛ حتما می توانست جایگاهی به رتبه "فرامرز رفیع پور" پدر جامعه شناسی ایران در این رشته اصولی علوم انسانی پیدا کند ! این گزاره نه اغراق است و نه شعف زدگی از فیلم بسیار دیدینی فرهادی؛ بلکه تنها برداشتی است از ریزبینی و استادی فرهادی در روایت یک معضل اجتماعی.
"جدایی نادر از سیمین" روایت یک اتفاق تلخ است در زندگی یک زوج جوان که تلاطم مشکلات پیش رویشان آنها را بارها و بارها در معرض انتخاب و البته در برابر وجدان شان قرار می دهد. گویی که فرهادی از فیلم ساز شدن در این دنیا فقط و فقط یک هدف را دنبال می کند و آن هم این است که به همه ما اثبات کند با همه ادعای راستی و درستکاری مان وقتی در شرایط خاص قرار می گیریم به احتمال خیلی زیاد راه راست را انتخاب نمی کنیم. در این میان زیبایی دو چندان کار فرهادی دقیقا زمانی مشخص می شود که همیشه تصمیم گیری و قضاوت را به عهده مخاطب خویش گذاشته است. فرهادی برخلاف اکثر همکارانش که معمولا عادت دارند تمام معضلات اجتماع را به گردن ساختار بدی که انسان ها در آن رشد می کنند، بیاندازند؛ نقش اراده انسان ها را انتخاب هایشان بسیار پر رنگ تر و اساسی تر از هر عنصر دیگری می بیند.
در تماشای "جدایی نادر از سیمین" غیر منصفانه ترین برخورد ممکن آن است که فضای کلی فیلم را با "درباره الی" فرهادی مقایسه کنیم. هرچند این تم شباهت برانگیز داستان ممکن است در نگاه اول مخاطب را به یاد "درباره الی" بیاندازد اما به هیچ وجه نمی توان فراز و نشیب و البته ریزه کاری های فرهادی را در این فیلم نادیده گرفت. یقینا "جدایی نادر از سیمین" چند سر و گردن از تمام ساخته های پیشین او بالاتر است. البته این مورد گویا درباره اغلب فیلم های جشنواره بیست و نهم نیز صدق می کند. اما به هر حال "جدایی نادر از سیمین" قبل از هرچیز توانست در یک روایت بلند و تلخ؛ التهابی طولانی مدت و دنباله دار به مخاطب ببخشد. آنچنان که تماشاگران داخل سینما گویی که همه مبهوت فیلم شده اند و هیچ صدایی از هیچ کدامشان شنیده نمیشد.
ابراهیم حاتمی کیا ؛ دریک مصاحبه قدیمی بعد از ساخته شدن " آژانس شیشه ای" اش جمله ای به یاد ماندنی گفت : فیلم خوب ، فیلمی است که تماشاچیانش پس از خارج شدن از سینما درباره آن سخن می گویند. "جدایی نادر از سیمین" اما توانست برای ما آنچنان جذاب باشد که تا ساعت ها به گفتگو درباره آن بنشینیم. صحبت از استفاده صحیح تکنیک دوربین روی دست؛ تدوین حرفه ای هایده صفی یاری ، بازی بی نظیر "پیمان معادی" و "ساره بیات" و البته کارگردانی بی عیب و نقص "اصغر فرهادی" از اصلی ترین صحبت های همه بعد از تماشای فیلم بود. حال هرچقدر هم بازی تکراری و کلیشه ای "لیلا حاتمی" آزار دهنده بود و همه اش در دل آرزو می کردیم کاش حداقل همان "هدیه تهرانی" یا لااقل " ترانه علیدوستی" را برای این نقش انتخاب میکرد؛ بازهم می شد برای پایان بندی دوست داشتنی فرهادی در این فیلم ؛ همه اش را فراموش کرد.
جامعه شناسی اصغر فرهادی از رصد کردن دقیق وی؛ به وضوح در فیلم هایش دیده میشود. زیبایی کار او درست زمانی است که حتی در نشان دادن همین موقعیت های خاص که البته ممکن است همه ما بارها از کنارش عبور کرده باشیم و شاید هم در دل ماجرا حضور داشته ایم؛ رخ نشان می دهد. فرهادی در موقعیت هایی چون : دادگاه ها، دعواها، بگو مگو های زن و شوهری و. . . سعی دارد ضمن نشان دادن واقعیت موجود با ظرافت استادانه خاصی به جهت دهی و حتی به نظر من آموزش مخاطب برای قرار گرفتن در این موقعیت ها بپردازد. آنجایی که بسیار محتاطانه از کلمات رکیک روزمره استفاده می کند؛ آنجایی که سعی دارد شخصیت های داستانش را در چنین موقعیت هایی منطقی و عاقل جلوه دهد و حتی آنجایی که دعواهای زنا شویی را در دهه حاضر باز تنها به کتک زدن مرد و مظلومیت زن خلاصه نمی کند؛ نشان دهنده این نکته است که فرهادی به همه اینها اندیشیده است.